Perdic | بیشتر از حد متوسط | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (5 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	above average <adj.> U	بیشتر از حد متوسط
	above-average <adj.> U	بیشتر از حد متوسط
	over-average <adj.> U	بیشتر از حد متوسط

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. U	شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
	bandwidth U	صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
	drives U	چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
	drive U	چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
	mean sea level U	ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
	averages U	متوسط
	mediums U	متوسط
	averaged U	حد متوسط
	averaged U	متوسط
	averages U	حد متوسط
	medium gravle U	شن متوسط
	life expectancy U	سن متوسط
	osculant U	متوسط
	moderate U	متوسط
	average limit of ice U	حد متوسط یخ
	moderated U	متوسط
	moderates U	متوسط
	moderating U	متوسط
	life expectancies U	سن متوسط
	modals U	متوسط
	modal U	متوسط
	averaging U	متوسط
	averaging U	حد متوسط
	average U	حد متوسط
	medium U	متوسط
	tolerable U	متوسط
	intermediate U	متوسط
	meaner U	متوسط
	meant U	متوسط
	meanest U	متوسط
	intermedial U	متوسط
	average U	متوسط
	mediocre U	متوسط
	mesne U	متوسط
	mean U	متوسط
	halftones U	رنگ متوسط
	intermediately U	بطور متوسط
	duffer U	بازیگر متوسط
	halftone U	رنگ متوسط
	a medium sized car U	یک اتومبیل متوسط
	mean time U	زمان متوسط
	duffers U	بازیگر متوسط
	medium wave U	موج متوسط
	mean stress U	خستگی متوسط
	mean value U	مقدار متوسط
	average deviation U	انحراف متوسط
	average depth U	عمق متوسط
	average cost U	هزینه متوسط
	average conditions U	شرایط متوسط
	over-average <adj.> U	بیش از حد متوسط
	every Tom, Dick and Harry <idiom> U	طبقه متوسط
	median gray U	خاکستری متوسط
	intermediate pressure U	فشار متوسط
	median income U	درامد متوسط
	medially U	بطورمیانه یا متوسط
	medial U	میانه متوسط
	mean velocity U	سرعت متوسط
	mean variation U	تغییر متوسط
	par U	میزان متوسط
	m.f. U	بسامد متوسط
	m.f. U	فرکانس متوسط
	mean chord U	وتر متوسط
	mean daily U	متوسط روزانه
	mean depth U	عمق متوسط
	normal U	میانه متوسط
	mean price U	قیمت متوسط
	mediums U	مقدار متوسط
	mediocrity U	اندازه متوسط
	medium U	متوسط معتدل
	mediums U	متوسط معتدل
	average efficiency U	بازده متوسط
	weighted average U	متوسط وزنی
	true power U	توان متوسط
	life expectancy U	عمر متوسط
	mean income U	درامد متوسط
	middle class U	طبقه متوسط
	life expectancies U	عمر متوسط
	mean speed U	سرعت متوسط
	on the a U	بطور متوسط
	midway U	متوسط میانجی
	a modest income U	درآمدی متوسط
	mean life U	عمر متوسط
	middle classes U	طبقه متوسط
	medium U	مقدار متوسط
	average discharge U	بده متوسط
	average product U	محصول متوسط
	average U	مقدار متوسط
	intermediate hurdle U	مانع متوسط
	subaverage U	زیر حد متوسط
	mean time U	ساعت متوسط
	average U	میانه متوسط
	average return U	بازده متوسط
	average yield U	بازده متوسط
	medium voltage U	ولتاژ متوسط
	meanest U	میانه متوسط
	average revenue U	درامد متوسط
	average product U	تولید متوسط
	averages U	میانه متوسط
	averaged U	مقدار متوسط
	medium scale U	در مقیاس متوسط
	average productivity U	بازدهی متوسط
	averaged U	میانه متوسط
	mid range U	برد متوسط
	average voltage U	ولتاژ متوسط
	averagely U	بطور متوسط
	monthly average U	متوسط ماهیانه
	middlingly U	بطور متوسط
	averagly U	بطور متوسط
	sort of U	بمقدار متوسط
	intermediate high voltage line U	خط فشار متوسط
	intermediate contrast U	تغایر متوسط
	secondarily U	بطور متوسط
	mean deviation U	انحراف متوسط
	average variable cost U	هزینه متوسط
	average speed U	سرعت متوسط
	middle price U	قیمت متوسط
	meaner U	میانه متوسط
	sort of U	بمیزان متوسط
	average total cost U	هزینه متوسط کل
	average value U	مقدار متوسط
	moderate speed U	سرعت متوسط
	mean U	میانه متوسط
	girder bridge U	پل بیلی متوسط
	averages U	مقدار متوسط
	mediterranean sea U	بحر متوسط
	average latency U	تاخیر متوسط
	average life U	عمر متوسط
	thins U	تیم متوسط
	thinnest U	تیم متوسط
	thinners U	تیم متوسط
	thinned U	تیم متوسط
	average output U	محصول متوسط
	average latency U	رکود متوسط
	medium artillery U	توپخانه متوسط
	medium carbon steel U	فولادباکربن متوسط
	medium cloud U	ابرهای متوسط
	intermediate lampholder U	سر پیچ متوسط
	average expense U	هزینه متوسط
	average flow U	جریان متوسط
	average input U	نهاده متوسط
	thin U	تیم متوسط
	averaging U	مقدار متوسط
	medium frequency U	بسامد متوسط
	averaging U	میانه متوسط
	average price U	قیمت متوسط
	above-average <adj.> U	بیش از حد متوسط
	above average <adj.> U	بیش از حد متوسط
	average payment U	پرداخت متوسط
	above average <adj.> U	بالاتر از حد متوسط
	above-average <adj.> U	بالاتر از حد متوسط
	over-average <adj.> U	بالاتر از حد متوسط
	as much as possible U	هر چه بیشتر
	more U	بیشتر
	it is mostly iron U	بیشتر
	further U	بیشتر
	furthered U	بیشتر
	furthering U	بیشتر
	the more better the best U	هر چه بیشتر
	furthers U	بیشتر
	large adv U	بیشتر
	as early aspossible U	هر چه بیشتر
	the more U	بیشتر
	mostly U	بیشتر
	mainly U	بیشتر
	for the most part U	بیشتر
	principally U	بیشتر
	more and more U	هی بیشتر
	rather U	بیشتر
	more than U	بیشتر از
	intermediate power transistor U	ترانزیستور با قدرت متوسط
	average degree of polymerization U	درجه متوسط بسپارش
	median lethal dose U	دوز متوسط کشنده
	intermediate temperature U	درجه حرارت متوسط
	medium energy particle U	ذره با انرژی متوسط
	average evoked potential U	پتانسیل فراخوانده متوسط
	average fixed cost U	هزینه ثابت متوسط
	average heading U	جهت متوسط مسیر
	average heading U	جهت متوسط هواپیما
	mean solar time U	زمان متوسط شمسی
	average intensity U	شدت جریان متوسط
	bourgeois <adj.> U	عضوطبقه متوسط جامعه
	intermediate scale U	نقشه مقیاس متوسط
	intermediate range U	با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
	mean spherical candlepower U	شمع کروی متوسط
	average annual precipitation U	متوسط بارندگی سالینه
	aerodynamic mean chord U	وتر متوسط ایرودینامیکی
	intermediate range U	سلاح برد متوسط
	average reaction rate U	سرعت متوسط واکنش
	average available discharge U	بده متوسط مفید
	mean solar day U	روز متوسط خورشیدی
	average kinetic energy U	انرژی متوسط جنبشی
	average seek time U	مدت متوسط جستجو
	middle level management U	مدیریت سطح متوسط
	average speed U	سرعت متوسط حرکت
	meaner U	متوسط میانه روی
	average tax rate U	نزخ متوسط مالیات
	middle sized U	دارای اندازه متوسط
	mean U	متوسط میانه روی
	average variable cost U	هزینه متوسط متغیر
	middle-class person U	عضو طبقه متوسط